نگین قم

وبلاگ کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگین قم

وبلاگ کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگین قم

این زن که خاک قم به وجودش معطر است

تکرار آفرینش زهرای اطهر است

تکرار آفرینش افلاک بر زمین

تکرار آفرینش عرش مصور است

دست سخاوتش پر از آمال دوستان

چشم محبتش به غریبان مضطر است

همشیره شقایق و همراز رازقی

با آفتاب مشرقی عشق خواهر است

این زن که از نیایش دو عالم است مست

معصومه است مریم آل پیمبر است

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۳۳ ب.ظ

بزرگترین سرمایه

بزرگترین سرمایه

یکی از دوستان فرمودند یکی از علمای نجف اشرف به نام آقای حاج سید محسن یزدی ، که اینک از اساتید بزرگوار قم هستند ، مورد عنایت حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ قرار گرفته اند ، شماره تلفن ایشان را به بنده مرحمت فرمودند ، از خدمتشان جویا شدم ، فرمودند :

بزرگترین سرمایه ما محبت این خاندان است ، همواره مشتاق بودیم و هستیم که در کنف حمایت این خاندان زندگی کنیم ، زیر سایه این خاندان محشور شویم ، لحظه ای از این خاندان دور نباشیم .

هنگامی که ما را از محضر مقدس مولای متقیان صلوات الله علیه با اکراه و عدم رغبت بیرون کردند ، تلاش فراوان کردیم ، که باقی بمانیم ولی مفید نشد . و به مصداق آیت جلیله :

(قُلْ لَنْ یُصیبَنا اِلّا ما کَتَبَ اللهُ لَنا ) ": بگو به ما نمی رسد جز آنچه برای ما نوشته " . آنچه کِلک قضا در حق ما نوشته بود انجام شد و ما به عشّ آل محمد و جوار عمه مکرمه مان حضرت معصومه علیها السلام پناه آوردیم .

بسیار مشتاق بودیم که به زیارت حضرت ثامن الحجج مشرف شویم ، ولی وضع مالی ما اجازه نمی داد که با همه اعضای خانواده مشرف شویم ، تصمیم گرفتیم با تعدادی از بچه ها مشرف شویم و تعداد دیگر را به سفر بعدی موکول کنیم .

روز پنجشنبه ای پس از اتمام درس ، تصمیم گرفتم به بانک صادرات رفته ، و مختصر پس اندازی را که در آنجا داشتم بگیرم و سراغ بلیط بروم . به محضر مقدس حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ شرفیاب شدم و عرضه داشتم : ای دختر موسی بن جعفر ، ما هنگامی که در نجف اشرف بویم ، هر حاجتی داشتیم از پدر بزرگوار شما می گرفتیم ، اکنون دست ما به ایشان نمی رسد ، به شما پناهنده ایم ، الآن موسم حج است و ما مشتاق حرمین شریفین هستیم .

این را گفتم و از حرم بیرون آمدم ، به بانک صاردات رفتم ، آقایی را در بانک صادرات دیدم ، گفت : شما اینجا هستید ؟ گفتم شما می خواستید من زیر زمین باشم ، نه ، روی زمین هستم . گفت : مقصود من این نبود ، قصدم این است که چرا در این ایام که موسم حج است قصد تشرف ندارید ؟!

گفتم : من کجا ، و مکه کجا ؟ گفت : نه ؟ شما حتماً باید به مکه مشرف شوید .

گویی آب سردی به سرم ریخت ، در خودم فرو رفتم و گفتم : فعلاً عازم مشهد هستم . گفت : نه ، مشهد نروید ، برای مکه دیر می شود . مشهد را همیشه می توان رفت . فردا جمعه است ، صبح شنبه برو تهران ، فلان اداره ، طبقه چهارم ، پیش فلانی ، عکس و شناسنامه و فتوکپی شناسنامه و دیگر مدارک را نیز با خودت ببر . گفتم : مسخره می کنی ؟ گفت : نه حتماً بروید و مشهد را بگذارید برای بعد .

از همانجا به عمه مکرمه خطاب کردم و گفتم : ای دختر باب الحوائج به همین راحتی ؟!

صبح شنبه مدارک لازم را برداشتم ، به تهران رفتم ، آن اداره را پیدا کردم ، به سرعت از پلّه ها بالا رفتم و به اطاق مورد نظر رسیدم .

تا چشمش به من افتاد ، گفت : آری ، روز پنجشنبه کسی را می خواستیم ، آقایی را معرفی کردند ، دیگر نیازی نیست .

فقط خدا می داند که چه حالی به من دست داد . با خود گفتم : مکه که هیچ ، از مشهد هم بازماندیم .

دیگر توان پایین آمدن از پلّه ها را نداشتم ، به سختی از پلّه ها پایین آمدم ، راهرو همکف ساختمان را پیمودم ، درِ خروجی را باز کردم که بیرون بیایم ، آقایی مرا صدا زد و گفت که : فلانی شما هستید ؟ گفتم : آری ، گفت : بیا بالا .

گفتم : من همین الآن بالا بودم ، گفتند که دیگر احتیاج نیست .

گفت : نه ، شما بیایید بالا . گفتم : من که مطرود شدم ، دیگر برای چه بیایم ؟ گفت : نه حتماً تشریف بیاورید بالا .

با زحمت فراوان بالا رفتم ، معذرت خواستند و به ایشان گفتند : آن مدارکی را که روز پنجشنبه از آن آقا گرفته اید پس بدهید و مدارک این آقا را بگیرید .

سپس به من گفتند که زود وقت کلاسها را تعیین کنید و برنامه های خود را شروع کنید . همانجا وقت تعیین شد و ما به آموزش مسائل حج پرداختیم و رهسپار سرزمین وحی شدیم .

این سفر یکی از سفرهای پر بار ما بود ، توفیقاتی را که در آن سفر داشتیم ، در هیچ سفر دیگری به یاد ندارم .

 

منبع : کرامات معصومیه (علی اکبر مهدی پور)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی