به حریم شما پناه آوردم
به حریم شما پناه آوردم
یکی از طلاب فاضل ، در یک خانواده متدیّن و روشنفکر تربیت شده ، در حدود 17 سال پیش تصمیم گرفته که طلبه شود ، همه اعضای خانواده با تصمیم او به شدّت مخالفت نموده اند . او که تصمیمش بسیار جدّی بود ، با هر زحمتی بوده پدر و مادر را راضی کرده ، راهی حوزه عملیه قم شده است .
نظر به این که آن ایّام وسط سال تحصیلی بوده ، شورای مدیریت به او پذیرش نداده است .
او چندین معرّفی نامه از علمای بزرگ شهر خود برای مسوولین حوزه آورده بود ، این معرّفی نامه را به مسوولین امور حوزه ارائه داده ، ولی مورد توجّه آقایان قرار نگرفته است . او تصوّر می کرد به مجرّد ورود به حوزه با آغوش باز شورا روبرو خواهد شد ، از این رخداد شدیدا متاثّر شده شبی چند با مشکلات طاقت فرسا در قم بیتوته کرده ، هنگامی که دستش از همه جا کوتاه شده و حوصله اش به کلّی تنگ شده ،به حرم مطهّر بی بی مشرّف شده ، با عبارات درشت و رفتاری ناهنجار به آن حضرت عرضه داشته : همه ایل و تبارم با طلبه شدن من مخالف بودند، با چه زحمتی آنها را قانع کرده ، به حریم شما پناه آوردم ، شما نیز با من چنین رفتار فرمودید !!
یکی از مسوولین حوزه که به نامه های توصیه ایشان وقعی ننهاده بود ، با او مصادف می شود و با صمیمیّت و محبّت خاصّی به او پذیرش می دهد ، برنامه درس و محلّ سکونتش به راحتی فراهم می شود ، در مدّت کوتاهی پیشرفتهای فراوانی از عنایات بی بی نصیبش می گردد .
منبع : کرامات معصومیه (علی اکبر مهدی پور)
السلام علیک یا فاطمة المعصومه ...