بانوی مجلّله
بانوی مجلّله
یک خانم فرهنگی از اهالی مشهد با همسرش به قم منتقل شده و در نیروگاه اقامت گزیده است .
این بانوی با اخلاص در فراق حرم مطهّر حضرت رضا علیه السلام بسیار محزون بوده ، و گاهی اشک می ریخته است .
یک روز که شدیداً دلش برای حرم باصفای آن حضرت تنگ شده بود ، به شدّت متاثّر می شود و ساعتها اشک می ریزد ، تا خوابش می برد .
در عالم رویا می بیند که دو بانوی مجلّله با چادر و نقاب وارد شدند و او را مورد نوازش قرار دادند و فرمودند : چرا غمگین هستی ؟
او در پاسخ عرض می کند که برای زیارت حضرت رضا علیه السلام دلم تنگ شده است . یکی از این دو بانو او را دلداری می دهد و می فرماید :
" شما اکنون در قم اقامت دارید و ملتزم هستید که همه روزه به حرم مطهّر مشرّف شوید ، مثل این است که در مشهد هستید ، اینجا و آنجا فرق نمی کند " .
او می پرسد : بی بی ! شما کی هستید ؟ می فرماید :
" من حضرت معصومه هستم " .
آنگاه نقاب از چهره اش می گیرد و خانه روشن می شود .
می پرسد : این مخدّره کیست ؟ می فرماید : ایشان حضرت فاطمه _ سلام الله علیها _ می باشند .
این رویای صادقه را گروهی از دوستان به توسّط خانواده هایشان از این خواهر فرهنگی برای نگارنده نقل فرمودند .
منبع : کرامات معصومیه (علی اکبر مهدی پور)