نگین قم

وبلاگ کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگین قم

وبلاگ کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگین قم

این زن که خاک قم به وجودش معطر است

تکرار آفرینش زهرای اطهر است

تکرار آفرینش افلاک بر زمین

تکرار آفرینش عرش مصور است

دست سخاوتش پر از آمال دوستان

چشم محبتش به غریبان مضطر است

همشیره شقایق و همراز رازقی

با آفتاب مشرقی عشق خواهر است

این زن که از نیایش دو عالم است مست

معصومه است مریم آل پیمبر است

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۴۵ ب.ظ

انگیزه تالیف کتاب

انگیزه تالیف کتاب

کرامت بسیار مهّمی نگارنده سطور از این معدن کرم مشاهده کرده ، که به دلائل مختلف ناگزیر است بسیار فشرده و گذرا به آن اشاره کند :

دختری در چندین نقطه از مناطق مختلف کشور دست به اقدامهای مسلّحانه زده بود ، توسط نیروی انتظامی از او فیلم تهیّه شده بود ، ولی هویّت او به دست نیامده بود .

این فیلمها ظاهر شده بود ، و در همه شهرها در اختیار نیروی انتظامی قرار گرفته ، و تلاش فراوانی برای شناسایی آن دختر انجام پذیرفته بود .

این فیلمها در تبریز با دختری تشابه وصفی پیدا کرده بود که او از اقوام نزدیک نگارنده بود .

نگارنده و دیگر اقوام وابسته ، که از بی گناهی او کاملاً آگاه بودند ، شدیداً از این ماجرا متاثّر بودند و تلاشها بی نتیجه بود ، زیرا فیلمها با آن فرد کمال انطباق را داشت .

یکی از شخصیّتهای برجسته کشوری که از این ماجرا آگاهی یافته بود به نگارنده پیغام فرستاد که امشب جمعی از مقامات قضایی منزل ما هستند ، شما در مورد این حادثه شرحی برای من بنویسید ، من سعی می کنم که همین امشب این شخص مورد نظر آزاد شود .

نگارنده به جهت تاثّر شدید از این ماجرا ، شرح حادثه را نوشت و برای او فرستاد .

آن شخصیّت برجسته متّهم بود به این که مورد عنایت حضرت زهرا _ سلام الله علیها _ نیست .

پس از آنکه آن نوشته را به منزل او فرستادم شدیداً نادم شدم و گفتم این چه اشتباهی بود ؟ اگر او موفّق نشود که این محبّت را در حقّ این شخص انجام دهد ، وظیفه انسانی و اخلاقی ایجاب می کند که من به خدمت او بروم و از محبّتهایش تشکّر کنم و در این صورت خوفِ آن دارم که من نیز مورد بی مهری صدّیقه طاهره _ سلام الله علیها _ قرار بگیرم .

به حرم مطهّر مشرّف شدم و در یک حال انقطاع کامل به محضر مقدّس حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ عرض کردم : من کمترین غلام این درگاه هستم و همیشه در کنار سفره شما متنعّم بودم ، شما راضی نشوید که مشکل من از طریق دیگری حل شود .

پس از توسّل فراوان نذری کردم و عرض داشتم : شما دختر باب الحوائج هستید ، من از شما می خواهم که این شخص قبل از غروب آزاد شود ، تا برای اقدام آن آقا زمینه ای باقی نباشد .

در آن لحظه که من در حرم بودم و دستم در شبکه شرافت احتوای کریمه اهلبیت بود ، ساعت چهار و پانزده دقیقه بعداز ظهر روز پنجشنبه بود و درست سه ربع به اذان مغرب باقی بود .

از حرم بیرون آمدم و به منزل رفتم و پیش از اذان به منزل رسیدم ، چون به منزل رسیدم ، بچّه ها دویدند و بشارت دادند که از تبریز اطّلاع دادند که فلانی آزاد شده است .

با تبریز تماس گرفتم و از پدر دختر پرسیدم : چه وقت فلانی آزاد شد ؟ گفت: درست ساعت چهار و رُبع بعداز ظهر بود که تلفنی به ما اطّلاع دادند و گفتند که فلانی آزاد است ، بیایید و ببرید .

بلافاصله با بیت آن شخصیّت برجسته تماس گرفتم و گفتم : به ایشان بگویید در آن مورد اقدام نکنند ، که از فضل خدا آن شخص آزاد شده است .

کسانی که با برنامه دادگاهها آشنایی دارند می دانند که آزادی یک متّهم در بعد از ظهر روز پنجشنبه بیرون از روال عادی است ، ولی از کرامت کریمه اهلبیت ، درست در لحظه ای که دست توسّل به ضریح مطهّر این بزرگوار در قم چنگ زده بود این عنایت در تبریز به وقوع پیوست .

پس از آزادی او ، نگارنده برای وفا به نذر ، کتاب کریمه اهلبیت را به رشته تحریر در آورده ، به پیشگاه دختر باب الحوائج تقدیم نمود .

 

منبع : کرامات معصومیه (علی اکبر مهدی پور)


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی